فیلم ها چگونه مردانگی را به پسرانمان آموزش می دهند؟
در این ویدیو از سری ویدیوهای «تد»، «کالین استوکس» حرف های جالبی درباره ی تاثیر فیلم ها بر کودکان می زند و پیام هایی که این فیلم ها به ما منتقل می کنند را از زاویه ی تازه ای مورد نقد قرار می دهد. «استوکس» می گوید فیلم ها باید پیام های مثبتی را برای آموزش مردانگی به پسرها منتقل کند. احترام گذاشتن به زنان، درست به اندازه ی شکست دادن دشمنان شیطانی، نیاز به مردانگی دارد. با ما همراه باشید.
از دید من لذت بخش ترین قسمت پدر بودن تماشای فیلم های مورد علاقهم به همراه بچه هام هست. وقتی دخترم 4 سالش بود فیلم «جادوگر شهر اُز» رو با هم دیدیم. این فیلم ماه ها روی تخیل دخترم اثر گذاشت و از آن جایی که به شخصیت «گلیندا» علاقه مند شده بود لباس های زرق و برق دارِ شبیه به اون رو می پوشید و یه چوب دستی جادوگری به دست می گرفت.
وقتی این فیلم رو چندین بار تماشا کنید تازه می فهمید که فیلم بسیار عجیب هست. ما کودکان را در دنیایی بزرگ می کنیم که پر است از فانتزی های صنعتی و منظره های عجیب و غریب دیدنی. فیلم «جادوگر شهر اُز» از این فرمول پیروی نکرد ولی 40 سال بعد فیلم «جنگ ستارگان» دقیقا طبق همین فرمول ساخته شد. و به طرز عجیبی شخصیتها شبیه شخصیتهای فیلم «جادوگر شهر اُز» بود؛ یک آدم آهنی، و یک موجود با پوست خزدار که با پوشیدن لباس نگهبانان دشمن، یک دختر را نجات می دهند.
در اصل تفاوتهای بزرگی بین فیلم «جادوگر شهر اُز» و «جنگ ستارگان» و در کل فیلم های دیگر وجود دارد. اگر «جادوگر شهر اُز» امروز ساخته می شد جادوگر می گفت: "«دوروتی»! تو همان نجات دهنده ی شهر اُز هستی که پیشگو تو را پیش بینی کرده بود، از دمپایی های جادوییت استفاده کن تا ارتش های ماشینی عفریتهی بدجنس را شکست دهیم!" نکته ی جالب دیگر فیلم این است که تمامی شخصیت های فیلم اعم از قهرمان، باهوش و حتی شیطانی، «زن» هستند.
در فیلم جنگ ستارگان تمام شخصیتها مرد هستند به جز دو شخصیت عمه «برو»، و البته شاهزاده خانم که نقش خاصی در پیشبرد داستان فیلم ایفا نمی کنند.
«دوروتی» در فیلم «جادوگر شهر» از راه دوست شدن با همه و در نتیجه فرمانروا شدن، قهرمان فیلم شد. من ترجیح می دهم بچه هام تو یه همچین دنیایی بزرگ شوند، نه دنیایی که شخصیتهایش با هم می جنگند و ما متاسفانه مجبوریم تو یک چنین دنیایی زندگی کنیم.
همیشه لحظه ی اولین بوسه انتظار داشتیم اسامی عوامل فیلم نمایش داده شود، چون لحظه ی پایان فیلم بود؛ قهرمان فیلم ماجراجوییش را تمام کرده و به شخصیت دختر فیلم می رسد!
فیلم های امروزی خیلی زیاد روی شکست دادن نیروهای شرور و به دنبال آن دادنِ جایزه به شما متمرکز شده اند و فضای زیادی برای روابط و مفاهیم دیگه باقی نمی گذارند.اگر شخصیت فیلم پسر باشد شبیه یک حیوان احمق و خشن می شود و اگر دختر باشد باید لباس رزم بپوشد.
من از شاهزاده ی دختر انیمیشن های شرکت والت دیزنی دفاع می کنم. در این انیمیشن ها مخاطب اصلی پسر ها نیستند. این فیلم ها به دختران یاد می دهند که چگونه در برابر نظام مردسالارانه قد علم کنند و از خود دفاع کنند. این آموزش کار بی نظیری است. اما الزاما این انیمیشنها هیچگونه الگو و مدلی برای نحوه ی رفتار پسران با نظام مرد سالارانه نمی دهند.
ما حتی نویسنده های زن فوق العاده ای داریم که داستان های بسیار خوبی برای کودکان ما می نویسند اگرچه دختران در آنها شخصیت های جذاب و فوق العاده ای دارند (مثل «هرمیون» در «هری پاتر» و «کتنس» در «بازی های حرص») اما باز هم داستانشان جنگی است.
داستان انیمیشن های موفق ترین استودیوی تاریخ، «پیکسار»، که پشت سر هم فیلم های کلاسیک می سازد، درباره ی چیست؟ یک پسر، یا یک مرد ، یا دو مرد که با هم دوست هستند و یا دو مرد که یک دختر را بزرگ می کنند.
تا اینکه انیمیشن شجاع دل ساخته شد و منتقدان گفتند : "آه، باورم نمی شود پیکسار یک انیمیشن پرنسسی ساخته است" اما این نقد را نادیده بگیرید و فیلم را ببینید. با این حال هیچ کدام از این فیلم ها نتوانسته اند از آزمون «بچدل» سربلند بیرون بیایند. «آلیسون بچدل» طراح کتاب های کمیک است. او در اواسط دهه ی ۸۰، بحثی را به همراه دوستش در مورد فیلم هایی که دیده بود ارائه کرد؛ خیلی ساده، تنها سه سوال وجود داشت که باید می پرسیدید: 1- آیا در فیلم بیش از یک شخصیت زن که دیالوگ داشته باشد وجود دارد؟! 2- آیا این زن ها با همدیگر در تمام سکانس های فیلم صحبت می کنند؟! 3- و آیا بحث آن ها درباره ی چیزی به غیر از مردی است که هر دوی آن ها او را دوست دارند؟!
به طور مثال فیلم «آرگو» که در جشنواره ی اسکار سر و صدا به پا کرد و فروش فوق العاده ای در باکس آفیس داشت به شدت در آزمون «بچدل» شکست خورد! لحظه ی بزرگ برای یکی از بازیگران زن در این فیلم این بود که سرش را از لای در بیرون می آورد و می گوید : "میای بخوابیم عزیزم؟!" این تعریف فیلم هالیوودی برای ماست.
آمار تکان دهنده
فکر می کنید در سال ۲۰۱۱، از بین ۱۰۰ فیلم مشهور جهان، در چه تعداد از آن ها نقش اول فیلم را یک زن ایفا کرده است؟ یازده تا. آن قدرها هم بد نیست. اما عددی وجود دارد که از این عدد خیلی بزرگ تر و شوکه کننده است؛ روزنامه ی نیویورک تایمز نتیجه ی تحقیقی که دولت انجام داده بود را پارسال چاپ کرد: از هر پنج زن در آمریکا، یکی از آن ها اذعان دارد که از لحاظ جنسی مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. من نمی گویم که این اتفاق، اشتباه نهاد های تفریحات و سرگرمی مردمی است، من نمی گویم فیلم های کودکان باعث این اتفاق می شود، من حتی نمی گویم موزیک ویدئوها یا هرزه نگاری ها مستقیما باعث این اتفاقات می شوند، اما یک چیزی این وسط اشتباه است، و وقتی دوباره آمار را بررسی کنیم متوجه می شویم که متجاوزان جنسی خیلی زیادی داریم. این افراد چه کسانی هستند؟ آن ها چه چیزی یاد می گیرند که چنین افرادی می شوند؟ و چه چیزی یاد نمی گیرند که این طور می شوند؟ آیا آن ها این قضیه که یک قهرمانِ مرد کسی است که شخصیت های بد را با خشونت شکست می دهد، و در پایان جایزه اش زنی است که هیچ دوستی ندارد و حرف نمی زند را باور کرده اند؟
به عنوان یک پدر که دخترش را بزرگ می کند، این دنیا و این آمار را خیلی خطرناک می بینم، و می خواهم فرزندانم را برای زندگی در این دنیا آماده کنم. ما ابزارهایی مثل «قدرت دخترانه» در اختیار داریم که امیدواریم کمکمان کنند.
اما اگر به پسرانمان یاد بدهیم تا همزمان «قدرت پسرانه» شان را حفظ کنند، شک دارم که «قدرت دخترانه» بتواند از دخترانمان حمایت کند. به نظر من کنترل رسانه ای تنها راهی است که می توانیم حرکت بزرگی در این زمینه انجام دهیم. من فکر می کنم که باید به پسرانمان تعریف جدیدی از مردانگی را نشان دهیم. معنای مردانگی در حال حاضر وارونه شده است. حتماً درباره ی این که چگونه اقتصاد جدید نقش پرستار و نان آور را عوض کرده خوانده اید. این نقش ها کاملا دگرگون شده اند.
بنابراین پسرانمان باید راهی برای تطبیق دادن خود با این مشکل پیدا کنند، یک جور رابطهی جدید با یکدیگر. واقعا باید این معنا را به آن ها نشان داده و به آن ها یک الگو بدهیم که یک مرد واقعی کسی است که به خواهرانش اعتماد می کند و به آن ها احترام می گذارد و می خواهد با آن ها در یک تیم باشد، در برابر آدم های بد واقعی - همانهایی که می خواهند از زن ها سوء استفاده کنند- بایستد.
وظیفه ی ما این است که در رسانه ها به دنبال فیلم هایی باشیم که درآزمون «بچدل» قبول شوند، آنها را پیدا کنیم و از قهرمان های زن آن ها که شجاعت واقعی را نشان می دهند و مردم را با هم متحد می کنند پیروی کنیم. همچنین پسرانمان را ترغیب کنیم تا با قهرمان های زن همذات پنداری کنند،
و بگویند: "من می خواهم طرف آن ها باشم".
وقتی من از دخترم پرسیدم که شخصیت مورد علاقه اش در فیلم "جنگ ستارگان" چه کسی است جواب داد : «اوبی وان کنوبی».
«اوبی وان» و «گلیندا» چه چیز مشترکی دارند؟ شاید این انتخاب تنها به خاطر لباس های پر زرق و برق نباشد؛ من فکر می کنم این انتخاب به این خاطر است که چون این دو نفر نخبه هستند، در فیلم از باقی شخصیت ها بیشتر می دانند و عاشق این هستند که دانسته های خود را با بقیه در میان بگذارند تا به آن ها کمک کنند به سطح آن ها برسند و آن ها رئیس گروه هستند.
من دوست دارم که این ماجراجویی برای دخترم اتفاق بیفتد و همین طور برای پسرم. من می خواهم ماجراجوییهای کمتری مثل جایی که به پسرم گفته شد: "برو بیرون و تنهایی از پسش بر بیا"، برای او اتفاق بیفتد و ماجراجوییهای بیشتری مثل ملحق شدن به یک گروه داشته باشد. حتی شاید گروهی که رئیسش یک «زن» است، برای این که به بقیه ی مردم کمک کند تا بهتر و بهتر شوند؛ مثل جادوگر شهر اُز.
پایان
برای دانلود ویدیوی این سخنرانی در کنفرانس TEDxBeaconStreet با زیرنویس فارسی اینجا را کلیک کنید. )حجم تقریبی 90 مگابایت(